زن به روایت راست سنتی؛ از حجاب تا مشارکت سیاسی
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۸۶۶۷۶۹
موتلفه اسلامی، به بهانه تولد حضرت زهرا (س)، همایشی با عنوان «زن، زندگی، آزادی در مکتب فاطمی» برگزار کرد؛ عنوانی که سهگانه اول آن لااقل در چهار ماه گذشته در سراسر کشور ایران بسیار شنیده شده است و حتی برخی آن را اسم رمز بقای اعتراضات یا علت اصلی ضرورت توجه ویژه به خواست معترضان میدانستند.
به گزارش هم میهن، در این نشست که گویا نخستین نشست همافزایی و هماندیشی زنان با این محوریت بود، چهرههایی مثل «مینو اصلانی»، رئیس اسبق بسیج جامعه زنان، «معصومه ظهیری» که به عنوان فعال و کنشگر حوزه زنان معرفی شده بود، «لاله افتخاری»، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی و نماینده ادوار مجلس و «اسدالله بادامچیان»، دبیرکل حزب موتلفه اسلامی تلاش کردند نگاه مهم و اثرگذاری از جریان سنتی اصولگرا را نسبت به حقوق زنان تبیین کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«مینو اصلانی» در این نشست بیشتر بر گفتمان فعلی اصولگرایان تاکید کرد و گفت: «زن باید نقش تربیتی ایفا کند». «معصومه ظهیری» در این جلسه از «ضرورت تغییر برخی از قوانین مدنی» صحبت کرد و «لاله افتخاری» نیز گفت، «زن مسلمان، زنی است که خانه را نگه میدارد و از خانه مرد به معراج میرود.»
مسائلی که در نشست موتلفه اسلامی مطرح شد، هرچند آئینه نقطهنظرات این جریان سیاسی است، اما بهوضوح نشان میدهد یکی از ریشهدارترین احزاب اصولگرا، در چه نسبتی با آنچه در خیابان مطالبه میشد، قرار دارد. به نظر میرسد در همین اولین جلسه موتلفه اسلامی بهوضوح جایگاه سیاسی خود را بهنوعی تعریف کرد که میتوان چنین برداشت کرد، این جریان در نقطه مقابل آنچه در کف خیابان بهعنوان شعار مطرح شده قرار دارد. اگرچه در همین جبهه اصولگرایی هم میتوان نقطهنظرات متفاوت را پیدا کرد؛ همان افراد و چهرههایی از این جریان که به بازتعریف برخی قوانین درباره حجاب و زنان تاکید داشتند.
کهنه حزب اصولگرا و نگاه به زن و حجاب اختیاریموتلفه اسلامی حالا نزدیک به ۷۰سال عمر دارد؛ حزبی سیاسی که از هیئات مذهبی بازار تهران شکل گرفت و در دهه هفتاد، یکی از مهمترین نهادهای جریانساز سیاسی ایران بود. شیما کاشی، در توصیف فعالیت بازار در دهه چهل و پنجاه و زمانی که تقریبا همزمان با تولد موتلفه اسلامی است، معتقد است: «بازاریها از تحول نسلی و بچههای نسل بعد نگران بودند و بازار نیاز به حفظ خلوص خود به دلایل عقیدتی و اقتصادی داشت.»
سالها بعد و در دهه هفتاد، زمانی که رئیسجمهور و رئیس قوه قضائیه و رئیس مجلس، همگی اعضای جامعه روحانیت مبارز بودند، این اعضای موتلفه اسلامی بودند که در بازار و صنعت و فرهنگ و آموزش و پرورش، نیروهای خود را در میان مدیران میانی، گسترش میدادند. با این حال همانقدر که بازار سنتی تهران، چهرهای مردانه داشت و همانطور که جامعه روحانیت مبارز در طول فعالیت خود، هرگز هیچ زنی را بهعضویت شورای مرکزی خود نیاورده بود، موتلفه اسلامی، با وجود حضور بعضی زنان در شورای مرکزی آن، حزبی مردانه به شمار میرفت. البته اعضای موتلفه قائل به احترام به حقوق زنان، با تعریف خود هستند.
بادامچیان میگوید، اعضای این حزب اگر به همسرشان خیانت کنند، از حزب اخراج میشوند: «در حزب موتلفه هم گفتیم اگر کسی ضرورتا و بهطور رسمی زن دوم بگیرد مشکلی نیست، اما اگر کسی مخفی و بیسروصدا و هوسی زن اختیار کند، موتلفه با او برخورد میکند. اما اگر کسی در موتلفه صیغه کند، اخراج میشود. چون موتلفه مورد اعتماد مردم است، دختران و همسران مردم به حزب موتلفه رفتوآمد دارند، اگر کسی بخواهد روابط غیررسمی در موتلفه برقرار کند، به اعتماد مردم آسیب میخورد.»
از ابتدای ناآرامیها نیز این حزب چهار بیانیه منتشر کرده است که ارتباطی با اعتراضات نداشته است. بیانیههایی در سالگرد ۱۳ آبان و ۱۶ آذر، بیانیه در محکومیت حمله به حرم شاهچراغ و بیانیه در محکومیت گستاخی نشریه شارلی ابدو. چهرههای موثر این حزب نیز عمدتا دیدگاههای افراطی نسبت به اعتراضات اخیر داشتهاند.
مثلا حمید ترقی در مطلبی که درباره وقایع اخیر نوشته است، بهصراحت خواستار برخورد با معترضان شده است و یکی از پیشنهادهایی که مطرح کرده این بوده که «اجرای دقیق قانون حجاب و عفاف در تمام ادارات و مراکز دولتی و وابسته و برخورد با هرگونه ترکفعل دستگاههای مسئول در این زمینه مثل بقیه قوانین جاری در کشور…»
یکی از افرادی که سابقا با این حزب همکاریهایی داشته است میگوید، موتلفه اسلامی در همه این سالها، خود را بازوی اجرایی جامعه روحانیت مبارز تعریف کرده است و در مسائل مذهبی، خود را حزبی مقلد میداند. برای این حزب، مقلد بودن، نه یک نقطهضعف که اتفاقا قسمتی از هویت حزبی آنها به شمار میرود.
هرچند این حزب با جریان پایداری، در مسائل اقتصادی و کنترل دولت بر بازار اختلافات جدی دارد، اما در مسائل فرهنگی و بهخصوص مسئله حجاب که تاکید شریعت اسلام است، اتفاقا نگاه موتلفه اسلامی بسیار جدی است که ادامهدهنده مسیر جامعه روحانیت مبارز است و حتی برای بهدست آوردن رای و ظاهرسازی هم حاضر نیستند در مسائلی مثل حجاب و… کوتاه بیایند.
واکنش سایر اصولگرایان به مطالبه حجاب اختیاریاصولگرایان چه در مواجهه با وقایع اخیر و چه قبل از آن، رویکردهای متفاوتی نسبت بهمقوله حجاب اجباری، گشت ارشاد و قوانین مرتبط با پوشش و برخورد با بدحجابی داشتند. برخوردهای آنها را میتوان در چهار گروه دستهبندی کرد:
۱. منتقدان وضعیت فعلی: در صدر این افراد، مهدی نصیری قرار دارد که چند سالی است منتقد برخی سیاستها از جمله قوانین مرتبط با پوشش شده است. نصیری پیش از این در یکی از اظهارنظرهای خود گفته بود: «یکی از آثار سوءحجاب اجباری دوقطبیسازی بود؛ شما مردم را با نیروی انتظامی درگیر کردید. اکثریت جامعه و مسئولان با درک درست فطری و عقلی خود میدانند قانون برای حجاب به نتیجه نمیرسد.»
از این دست اظهارات از طرف مهدی نصیری فراوان است. آنها از این زاویه با قوانین فعلی پوشش زنان مخالفت میکنند که معتقد هستند بازنگری در این قوانین به قوام بیشتر ساختار سیاسی فعلی و ارتباط نزدیکتر با ملت کمک میکند. جمعی از چهرههای عدالتخواه و بعضی از چهرههای جریان بهار نیز چنین دیدگاهی درباره وضعیت حجاب دارند.
محمد مهاجری نیز در یک نوبت نوشته بود: «گشت ارشاد و مسئله حجاب، ۴۰ سال است بهعنوان یک مقوله اجتماعیسیاسیاعتقادی حلنشده باقی مانده، اما ساختار سیاسی دائما عنوان میکند که اکثریث مثلا ۸۰ درصد موافق حجاب (به همان شیوهای که مدنظر مسئولان است) هستند؛ اما کف جامعه واقعیت دیگری را نشان میدهد.»
۲. منتقدان بعد از ناآرامیها: با افزایش اعتراضات بعد از فوت مهسا امینی، بعضی چهرههای اصولگرا خواستار بازنگری در قوانین مرتبط با حجاب بودند. تفاوت این گروه با گروه اول این است که بهصراحت از قوانین مرتبط با پوشش انتقاد نمیکنند. در صدر این افراد میتوان به رئیس فعلی و سابق مجلس اشاره کرد. شاید سالها قرار گرفتن در میان مناقشههای اصولگرایان مجلس، موضع آنها را در زمینه فرهنگی، میانهرو کرده است.
علی لاریجانی درباره وضعیت پوشش گفته بود: «باید حکومت و افراد دستاندرکار بدانند که افراط در پرداختن به امور اجتماعی، واکنشهای افراطی هم دارد. اینها مسائلی است که باید با ملایمت و مدارا به آن توجه داشت.» قالیباف هم در این مدت تاکید کرده، بعد از آرام شدن فضا، به سمت اصلاح برخی قوانین خواهد رفت.
البته این صحبتها با واکنش تند رسانههای اصولگرای مخالف قالیباف مواجه شد تا جایی که نزدیکان قالیباف ناچار شدند موضع رئیس مجلس را دوباره تبیین کنند. با این حال مشخص است که برخی جریانها مواضع قالیباف را درباره مسائل فرهنگی نمیپسندند، چنانچه زمانی که او مسئولیت شهرداری تهران را برعهده داشت، اقدامات فرهنگی او در برگزاری برنامههای شاد و… گاه مورد انتقاد این جریانها بود.
۳. منتقدان بیسروصدا: گروهی از اصولگرایان نیز سعی دارند بدون اینکه اظهارنظر رسمی کنند، در خفا فضا را نسبت به دوران قبل از ناآرامیها بازتر کنند، گرچه بهخاطر مناسبات مذهبی اصولگرایان، جرأت اظهارنظر رسمی درباره آن ندارند. آببازی سید بشیر حسینی در یک برنامه تلویزیونی، یکی از نمونههای این رفتار بوده است که اتفاقا با انتقاد برخی چهرههای تندروتر و سنتیتر مواجه شد.
حضور زنانی بدون حجاب در مراسمهای رسمی مثل تشییع پیکر شهدا، ۱۳ آبان و سالگرد شهید سردار سلیمانی و برنامههایی مثل تشویق تیم ملی فوتبال ایران در قطر، بازنشر تصاویر آنها در خبرگزاریهای رسمی و دولتی مانند تسنیم و ایرنا نیز قسمتی دیگر از فعالیت این گروه از اصولگرایان بود که لااقل در ظاهر سخنگویی ندارند و گویا افراد متفرقهای هستند که قصد دارند در قسمتهای مختلف، فعلا واکنشها را اندازهگیری کنند.
۴. مدافعان وضع موجود: وقتی موتلفه و پایداری به هم میرسند!گروهی از اصولگرایان ابدا حاضر نیستند کوچکترین تغییری را درباره مسائل مرتبط با حجاب بپذیرند. این جریان چه در روحانیت سنتی (جامعه روحانیت مبارز و شاگردان مرحوم مصباح یزدی) و چه در تصویر سیاسیتر این جریانها (موتلفه و پایداری) مدافعان جدی این نظریه بهشمار میروند؛ حتی در دورانی که به نظر میرسد به دلایل مختلف، حمایت صریح مرجعیت را نیز از دست دادهاند.
برخی از این افراد حتی شاید منتقد اظهارنظرهای اخیر رهبری نیز باشند، چنانچه روزنامه جوان نیز به این موضوع اشاره کرده بود و بعد از صحبتهای اخیر رهبر انقلاب، در مطلبی نوشته بود: «جمعی از تحلیلگرهای متدین هستند که خیلی این حرف رهبری را نپسندیدند. گویی تصور کردند این حرف کوچک کردن مسئله حجاب است.»
البته در سالهای گذشته، جریان چهارم قدرت بالاتر را در جریان اصولگرا داشته است. در ظاهر ماجرا و در محافل و نشستهای اصولگرایان، عموما محل نشستن زن و مرد جداست. گاه حضور زنان در مسئولیتها به حدی کمرنگ است که گویا فقط برای خالی نبودن عریضه است. مثلا در شورای شهر اصفهان و مشهد که کاملا پیروزی اصولگرایان مسجل بود، تنها یک زن عضویت داشت. این وضعیت را میتوان در میان احزاب اصولگرا نیز بررسی کرد.
اصولگرایان و مشارکت سیاسی زنانهرچند صحبت کردن از مسئله آزادی پوشش زنان در احزاب اصولگرا یک تابو محسوب میشود، اما در این جریان اقلیتی از زنان حضور دارند. در شورای مرکزی جبهه پایداری دو زن (فاطمه آلیا و زهره لاجوردی)، در شورای مرکزی جبهه مردمی نیروهای انقلاب شش زن، در شورای مرکزی جمعیت ایثارگران دو زن (صدیقه شاکری و عشرت شایق) و جمعیت رهپویان و موتلفه اسلامی نیز چهار زن در میان اعضای شورای مرکزی بهچشم میخورد.
این وضعیت در احزاب اصلاحطلب، بسیار متفاوت است و عموما زنان در این احزاب، درصد بیشتری از کرسیها را به خود اختصاص دادهاند و درحالیکه چهار حزب کوچک زنانه در جریان اصلاحطلب فعالیت دارند، حزب اتحاد ملت و سازمان معلمان ایران نیز دبیرکلی احزاب خود را در دوره جدید به زنان سپردهاند.
بهطور کلی در بین گروههای سیاسی که مجموع تعداد هیئت موسس آنها بالغ بر ۵۸۰ نفر است، تنها ۲۲ زن شرکت دارند که از این تعداد محدود تقریبا ۲۳ درصد آنان زنانی هستند که در مجلس شورای اسلامی شرکت داشته یا دارند یا آنکه جزو هیئت موسس آن تشکل سیاسی زنانه هستند.
حتی زمانی که محمود احمدینژاد سه زن را برای حضور در کابینه خود معرفی کرد، جریان اصولگرایان سنتی و اصولگرایان تندرو به مخالفت با او پرداختند. سایت جهاننیوز که گفته میشد نزدیک به علیرضا زاکانی است، در مطلبی مدعی مخالفت یکی از مراجع تقلید با وزارت زنان شد. جهاننیوز نوشته بود: «یکی ازمراجع تقلید قم به انتقال نگرانیهای خود در این باره پرداخت. این مرجع تقلید که پیش از این نیز نسبت به وزیر شدن زنان معترض بود، این بار با ارسال نامهای به مقامات عالیرتبه نظام ناراحتی و دلایل مخالفت خود با این اقدام را بیان داشته است.»
امامجمعهها نیز که بیشتر به جریان سنتی حوزه وابسته هستند، با اقدام احمدینژاد مخالفت کرده بودند و مثلا سیدیوسف طباطبایینژاد، امامجمعه اصفهان گفته بود: «باید از همه جهات اسلام را رعایت کرد، زیرا قطعاَ زنی که وزیر شود باید بهطور مرتب با مردان و معاونان خود در ارتباط باشد و نمیتواند جنبههای دینی را بهطور کامل رعایت کند.»
بر مبنای رفتارهایی که از اصولگرایان به چشم میخورد؛ در اندیشه آنان، زن تراز، نیازی به حضور در محافل مختلف برای اثبات تواناییهایش ندارد و تربیت فرزندان صالح، مهمترین مسئولیت یک زن شمرده میشود.
آنها معتقدند، حضور زنان در فهرستهای رقیب، برای سوءاستفاده از زنان بوده است؛ قرائتی مردسالارانه از سیاست که حتی در روزگار جدید نیز، حاضر به تجدیدنظر در آرمانهای خود نیست؛ تعریفی که قطعا منطبق با آنچه انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ بهدنبال آن بوده، نیست، بهگونهای که براساس اظهارات انقلابیون در همان سالهای پیش و پس از پیروزی آن، زن تراز، زنی آزاد و فعال در همه بخشهای جامعه بوده و آنجا که طرح بحث «رجل سیاسی» برای کاندیداتوری ریاستجمهوری به میان آمد؛ برخی یکی از علل استفاده از این اصطلاح که میتواند برداشت متفاوتی را به همراه داشته باشد؛ جلوگیری از محدودسازی و مقابله با آزادی زنان در تعاریف اساسی جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک حکومت مطرح کردهاند.
به هر حال با بروز این دغدغه که تبدیل به شعار در این اعتراضات شده است؛ برگزاری این نشست را میتوان گامی در مسیر بازتعریف جایگاه زن از نگاه جریان اصولگرا و سنتیها دانست که اگر در مسیری منطقی و در تعامل با سایر جریانها ادامه یابد، شاید به سمتی سوق پیدا کند که با تلطیف تعاریف به وجوه اشتراکی برای کاهش تنشها ختم شود.
نرگس قدیریانهمسر مجتبی امانی است که بهصورت خانوادگی از اعضای موثر موتلفه اسلامی بهشمار میرود. امانی مدتی رئیس دفتر حفظ منافع ایران در مصر بود و نرگس قدیریان خاطرات خود را از آغاز انقلاب مردم این کشور تا پیروزی مردم و کنار رفتن دیکتاتور مصر، حسنی مبارک، منتشر کرده است.
او عضو انجمن بانوان دیپلماتیک وزارت امور خارجه است و در دولت احمدینژاد در انتقاد از وضعیت حجاب گفته بود: «بیحجابی در جامعه به دو صورت سازماندهی شده و بیغرضانه وجود دارد. نیروی انتظامی باید با شدت بیشتری با بیحجابیهای هدفمند و مغرضانه برخورد کند.»
فاطمه رهبرفاطمه رهبر نیز سابقه چهار دوره نمایندگی مجلس را داشت که یک دوره آن، برای او خوشیمن نبود و خانم رهبر قبل از تشکیل اولین جلسه مجلس، در اثر ابتلا به کرونا درگذشت. رهبر در مجلس هفتم و هشتم نایبرئیس کمیسیون فرهنگی و در مجلس نهم، نائبرئیس کمیسیون اصل ۹۰ قانون اساسی بود و ریاست فراکسیون زنان و خانواده را برعهده داشت. او همچنین معاونت حمایت و سلامت کمیته امداد امام خمینی را نیز برعهده داشته است. فاطمه رهبر تلاش زیادی کرد که اجباری بودن رضایت همسر اول برای ازدواج مجدد همسر را تبدیل به قانون کند. او قبل از موتلفه، عضو جامعه زینب بود.
سیده فاطمه فخرعضو شورای مرکزی حزب موتلفه و مدیر سازمان زنان حزب موتلفه است که در ادبیات حزب موتلفه به آن واحد خواهران گفته میشود. او در زمان انتخابات مجلس نهم نیز عضو شاخه زنان جبهه متحد اصولگرایان بوده است و تلاش زیادی کرد تا حضور زنان در این حزب اصولگرا جدیتر پیگیری شود.
او همسر محمدنبی حبیبی از جمله سیاستمداران و مدیران دولتی و از اعضای قدیمی موتلفه است که در سال ۱۳۸۳ دبیرکل این حزب شد. گرچه گفته میشد، حضور فخر به خاطر حضور همسرش در حزب موتلفه بود، اما پس از درگذشت نبیحبیبی در سال ۱۳۹۷ فخر به فعالیتش در این حزب و بهعنوان عضو شورای مرکزی موتلفه اسلامی ادامه داده است.
مرضیه وحید دستجردیدستجردی هم مثل بهروزی، از زنانی است که عضو موتلفه اسلامی نبود، اما به این جریان فکری بسیار نزدیک بود. سال ۸۴ نیز که لاریجانی نامزد اختصاصی موتلفه اسلامی بود، او رئیس ستاد زنان لاریجانی را برعهده داشت.
او همچنین شاید مشهورترین زن سیاستمدار در ایران باشد چراکه اولا تنها زن وزیر در تاریخ ۴۳ساله جمهوری اسلامی محسوب میشود و همچنین در بزرگترین انتخابات درونگروهی اصولگرایان، رای اول را به دست آورد و بهنوعی مورد اعتماد همه گروههای اصولگرا به شمار میرود. پدر، برادران و همسر مرضیه وحید دستجردی نیز از فعالان حوزه بهداشت بهشمار میروند، اما او مشهورترین فعال سیاسی خانواده است.
مریم بهروزیمریم بهروزی با اینکه عضو شورای مرکزی موتلفه اسلامی نبود، اما با این حزب سیاسی ارتباط فکری و جریانی زیادی داشت. او که از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب بهشمار میرفت، از جمله نمایندگان زن مجلس اول بود که از لیست حزب جمهوری اسلامی وارد خانه ملت شد.
بهروزی، تشکیلاتی به نام جامعه زینب را پایهگذاری کرد که تنها تشکیلات زنان در میان اصولگرایان بهشمار میرود. این حزب بعد از وفات خانم بهروزی، با دبیرکلی فرزندش اداره میشد، اما چند روز قبل وزارت کشور اعلام کرد با توجه به شکایات متعدد واصله در خصوص حزب جامعه زینب (س) کمیسیون ماده ۱۰ احزاب مصوب کرد، فعالیت دبیرکل و شورای مرکزی فاقد وجاهت قانونی است.
لاله افتخاریلاله افتخاری مشهورترین عضو خانم شورای مرکزی موتلفه اسلامی و از اعضای جبهه پیروان خط امام و رهبری است. او نماینده مردم تهران در دورههای هفتم، هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی بود. او دارای دکترای علوم قرآنی از دانشگاه تهران و فرزند محمدحسین افتخاری و همسر شهید محمدعلی عامریان است. او سال گذشته درباره ابراهیم رئیسی گفته بود: «باید به جناب آقای رئیسی خدا قوت گفت. روش آیتالله رئیسی برای اداره کشور روشی است که در اسلام توصیه شده و سیره ائمه معصومین (ع) است.»
منبع: فرارو
کلیدواژه: موتلفه اسلامی زنان جامعه روحانیت مبارز عضو شورای مرکزی قوانین مرتبط شورای مرکزی شمار می رود موتلفه اسلامی شورای مرکزی لاله افتخاری حزب موتلفه حضور زنان جریان ها اگر کسی سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۸۶۶۷۶۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شناخت گامبهگام و تدریجی جریان اسرائیل
علیانی با بررسی موبهموی روایتهای تاریخی و دستیابی به شناختی دقیق از شخصیتهای مؤثر و صاحبان ایده تشکیل این سازمان تروریستی بزرگ، در کتاب متاستاز، کل این ماجرایی را که مثل غده سرطانی، نزدیک به یک قرن، درد و رنج را بر پیکره بشر تحمیل کرده، مورد نقد و موشکافی قرار داده است. علت دیگر اشتیاق من برای خواندن این کتاب، توانایی نویسنده در استفاده از زبان روایی است. کتاب و مقاله در موضوع فلسطین و اسرائیل کم نداریم اما بسیاری از آنها پژوهش صرف بهمعنای گردآوری اندیشه و اطلاعات دیگر منابع بهشکل مکانیکی و تکرار حرفهای قبل هستند بدون ذرهای نگاه جدید که درخور وقایع امروز باشند. زبان بیشتر منابع پژوهشی، ثقیل و مغلق، خستهکننده و ملالآور است. انگار رسم زمانه است که محقق سخت حرف بزند و سادهسازی مفاهیم را نه فقط مزیتی برای اثرش نمیداند که از آن دوری میکند. ماجرا مثل دستخط بد پزشکها در نسخهنویسی است. خرچنگقورباغهنویسی رابطه مستقیم با سواد پزشک دارد. هر قدر ناخواناتر بنویسد، یعنی باسوادتر است.۱- صدای نویسنده در تمام کتاب شنیده میشود
علیانی از معدود نویسندگانی است که یافتههای مهم و جدی خود را با زبانی ساده و صمیمی روایت میکند. صدای او در تمام متن متاستاز اسرائیل شنیده میشود. گاهی خواننده را مورد عتاب قرار میدهد! شاید ناسزای ریزی هم به او بگوید تا از خواب بیدارش کند! قضاوت را بهعهده مخاطب میگذارد و اصراری برای تأیید نظراتش ندارد. خب بیتردید جای چنین کتابی در انبوه منابع خالی بود اما باید دید اصل حرف او در این کتاب چیست. علیانی در مقدمه کتاب به این موضوع اشاره میکند تا اول بسما... تکلیف خودش و خواننده را روشن کند. پیوستگی ترور و تعدی و تبعیض از سالها قبل از روز نکبت تا همین امروز هرگز قطع نشده است. بررسی پیوستگی این سه «ت» به این معناست که اسرائیل بزرگترین و کاملترین نماد تبعیض و ترور و تعدی است. اسرائیل نه فقط یک کشور یا ملت یا حتی حاکمیت نیست که یک سازمان بزرگ تروریستی است. مگر میشود کسانی را پیدا کرد که با توجه به عملکرد ۸۰ ـ۷۰ ساله اسرائیل، سرطانی و سمی بودن این تشکیلات برایشان محرز نشده باشد؟! در آن سال، هنوز ماجرای طوفانالاقصی در میان نبود و جنگ غزهای وجود نداشت اما در کتاب متاستاز به خطر جهانی این سازمان تروریستی بزرگ و علت اصلی حمایت آمریکا از اسرائیل بهطور محکم و مبرهن اشاره شده است.
۲- درباره کسی که به سرطان مبتلا شده، کل بدن را نباید متهم کرد!
راست میگویند که محققان واقعی همیشه چند قدم جلوتر از جامعه حرکت میکنند و بیاعتنایی به نظرات آنها، یعنی کشتن زمان و درجازدن علمی. امروز که بیش از شش ماه از آغاز فاجعه نسلکشی غزه میگذرد، باور کردم که بسیاری از خواص هنوز هم موضوع اسرائیل را جهانی نمیبینند و با تقلیل و تحدید این موضوع به بحثهای حاکمیتی، کمترین واکنشی به وقایع اخیر ندارند. منظورم از واکنش، دادن شعار مرگ بر اسرائیل نیست؛ بلکه تلاشی است برای کسب آگاهی به این موضوع و در حد امکان، روشنگری نسبت به آن. علیانی با زبانی ساده و به دور از شعارزدگی به این نکته مهم اشاره میکند که من و امثال من با اسرائیل چه کار داریم؟ اسرائیل با ما کار دارد. صهیونیستها گریبان دنیا را گرفتهاند. هنوز با خواندن اخبار، این حجم از پلیدی و پلشتی انسان را شگفتزده میکند! ارتباط دین یهود و اسرائیل مثل متاستاز است. صهیونیسم سرطانی است که در دل یهودیت شکل گرفته است. درباره کسی که به سرطان مبتلا شده، کل بدن را نباید متهم کرد؛ بلکه همان غده سرطانی را باید شناخت و برای درمان، آن را از بین برد.
۳- شناخت گامبهگام و تدریجی جریان اسرائیل
نقطه قوت کتاب متاستاز، شناخت گامبهگام و تدریجی جریان اسرائیل در دل تاریخ است. عنوان فصل اول «از هیچ تا پیچ» است. در بخش اول و طی ۱۴ فصل، داستان از «هرتسل» و نخستین ماجراهای یهودیان و شکلگیری ایده صهیونیسم بهعنوان یک ایده سیاسی، حاکمیتی آغاز میشود. علیانی با روکردن اسناد و مدارک دستاول به این موضوع میپردازد که چطور صهیونیستها مسلح شدند، از کجا تأمین مالی شدند، چگونه استقرار یافتند و چطور توانستند در جبهههای مختلف با حاکمیتها و آدمهای مختلف بجنگند و باقی بمانند. این ممکن نبود مگر با تأسیس گروههای مختلف آموزشدیده مسلح، مخفی و امنیتی. همه این آغازها از هیچ بود، اززمانی که عملا نه صهیونیستی درکاربودونه مهاجری ونه بمب اتمی،اما بالاخره زمان گذشت واینها همه پدیدآمدو صهیونیسم به یک پیچ تاریخی رسید؛ جایی که باید تصمیم میگرفت نامزد نفرتانگیزش انگلیس را در آغوش نگه دارد یا به سویی دیگر بچرخد و برای دیگران لَوندی کند. اگر این چرخش تاریخی نبود،امروزچنین حجمی ازخباثت وانسانستیزی برهم انباشته نشده بود.
۴- هلوکاست کجای داستان اسرائیل است؟
نویسنده در بخش اول کتاب یادی میکند از هلوکاست؛ از اینکه هلوکاست کجای داستان اسرائیل است و ما کجای داستان هلوکاست نشستهایم؟ علیانی بدون آنکه اسیر تبلیغات و روایت مشهور ماجرای هلوکاست شود، با روایتی کوتاه، ساده، منطقی و مبتنی بر دودوتا چهارتای خودمان به موضوع هلوکاست میپردازد. نویسنده، یهودستیزی نازیها را رد نمیکند، زیرا ردپای نفرت هیتلر را در انبوه سخنرانیهای تصویری و صوتیاش یافته است. هیتلر همانقدر نژادپرست بود که اسرائیلیها هستند. بهدلیل حجم غیر قابل تصور تبلیغات در بزرگنمایی هلوکاست، علیانی علاقهای به کشف عدد و رقم کشتهها یا رد و تأیید قصههای واقعی یا برساخته آن ندارد. او به مواردی میپردازد که امروز برای هرمحققی قابل تحلیل و اثبات است. ازنظر او فارغ از طول و عرض وعمق این ماجرا، اسرائیل یک لقمه چرب و خوشخوراک به نام هلوکاست را ازدست نمیدهد.تبلیغ مداوم و وسیع درباره هلوکاست از وظایف اصلی دستگاه تبلیغاتی کارآمداما بسیارغیرانسانی اسرائیل است. هلوکاست آورده مالی بسیاری برای اسرائیل داشته و دارد.
۵- چه کسی محق است به هلوکاست استناد کند؟
در بحث هلوکاست دو موضوع وجود دارد که اگر این دو نبود، علیانی به ماجرای هلوکاست وارد نمیشد؛ اولین آن، ادعای یکتایی و فراگیری هلوکاست است. مدعای عجیبی که پایه و اساسی ندارد. میگویند: هلوکاست هیچ مشابهی ندارد. علیانی معتقد است این ادعا نوعی شعبدهبازی موجه است؛ چون با هیچ دلیل عقلی نمیتوان آن را اثبات کرد. مثلا شباهتی بین کشتار مردم ویتنام و یهودیان در جنگ دوم جهانی نیست. خوب آنها هم میتوانند مدعی شوند جنگ ویتنام هیچ مشابه تاریخی ندارد. دومین موضوع که برای نویسنده در ماجرای هلوکاست اهمیت دارد، این که چه کسی محق است به هلوکاست استناد کند؟ چرا بهقول معروف، نعل را وارونه زدهاند؟ چرا متهم جای دادستان نشسته است؟ هلوکاست حاصل چیزی جز نژادپرستی و تبعیضگرایی نمیتواند باشد. الان ماهیت اسرائیل چیزی غیر از این است؟ هلوکاست فارغ از یک چارچوب تبلیغی نامفهوم و غیرقابل درک، هیچ ربطی به اسرائیل ندارد. هلوکاست اگر قربانیشدن یهودیان است، شاید بتوان مدعی شد آن یهودیان دو بار قربانی شدند: یک بار در جنگ نازیها و یک بار در جنگ صهیونیستها.
۶- به دنبال ریشه تشکیل اسرائیل
نویسنده در بخش دوم و سوم کتاب «متاستاز اسرائیل» با گامهایی کوتاه و شمرده، ریشه تشکیل اسرائیل را دنبال میکند. در بخش دوم و در دنیایی که قدرتهای بزرگ مالی و سیاسی در یک لحظه، خود و تمام تبارشان را به مشتری و به قیمت میفروشند، علیانی به این سؤال پاسخ میدهد که اسرائیل چه ارزش افزودهای برای آنان دارد! آنان نهفقط اسرائیل را نمیفروشند که رسما در نهان پروارش میکنند و نگهش میدارند. ارزش استراتژیک اسرائیل کجا و چقدر است و ارزش افزودهاش کجاست و چقدر؟جنگهای این موجود شرور و آدمخوار و متعهدنبودنش به هیچ ارزش عمومی و بینالمللی، پاسخ به این پرسش را دشوار میکند. آیا هدف نهایی این بازی چیزی است که انسان اعم از ایرانی و غیرایرانی، مسلمان و غیرمسلمان، بتواند با آن کنار بیاید؟ آیا اساسا امیدی هست که این موجود، خودش به اتاقش برود و به کارهای بدش فکر کند و متنبه بیرون بیاید؟
۷- صبر و تأنی و پختگی در رسیدن به حرف آخر
کتاب متاستاز اسرائیل، مصداق همان مثال معروف است که «دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه راهرفتن آموخت!» صبر و تأنی و پختگی در رسیدن به حرف آخر، ویژگی بارز این کتاب است. قرار نیست با تعصب و شعار، چیزی ثابت یا رد شود. این کتاب قرار است خواننده را به فکر فرو ببرد. او را با سؤالاتی درونی مواجه و وجدانش را بیدار کند که مقابل این جرثومه فساد و تباهی سکوت نکند. دستکم در برخورد با خود و در نهانخانه دل میتوان حقیقت را یافت و در مقابلش سر فرود آورد. بخش سوم کتاب با عنوان «از هست تا شود» از فصلهای بسیار جذاب وخواندنی کتاب است؛ وضع و حال معدود افرادی در اسرائیل که تلاش میکنند تروریست نباشند؛ روایت درگیری اسرائیل با انسانها. فرقی نمیکند این انسانها فلسطینی باشند یا ایرانی. روایتهای مربوط به آتشافروزی بهمعنای عینی و غیراستعماری آن، درختان زیتون فلسطین و تخریب و نگاهبانی از آنان، انتفاضه و مفهوم مبارزه بهوسیله هرچه هست حتی با سنگ یا مفهوم مقاومت تا همیشه و عکسالعملهای پنهانمانده اسرائیلیها در برابر مقاومت، کاردزنی فلسطینیها بهعنوان حرکتی که در پی بخشیدن تحرک و هیجان بیشتر به مبارزه و کشیدن مبارزه به عرصه جهانی است، شهرکسازی و غصب زمین و خانه و نهایتا جنگ تبلیغاتی اسرائیل علیه اذهان عمومی دنیا.
۸- اسرائیل چه میخواهد و چه میکند؟
در فصلهای پایانی، نویسنده مخاطب رابه اینسو میبرد که بایدبه این پرسش پاسخ داد: اسرائیل چه میخواهد وچه میکند؟ انسانها دربرابر اسرائیل چه میتوانند بکنند وهرنوع برخوردی با اسرائیل، نیازمند چه حدی ازهزینه و متضمن چه حدی از دستاوردهای مفید برای جوامع انسانی است؟ آیامیتوان اسرائیل رابوسید وهمهچیزرابهخوبی وخوشی تمام کرد؟ میتوان به سرزمین فلسطین لشکر کشید و مسأله را با راهحلهای نظامی حل کرد؟ میتوان بدون خوشبینی و بدون نظامیگری، با اسرائیل پای میز مذاکره نشست؟ یا راهحل را باید در افقهای مأنوس و معهود در افقی دیگر جستوجو کرد؟
۹- «پیوست» روایتهایی از فجایع اسرائیل
در بخش آخر کتاب با عنوان «پیوست» روایتهایی از فجایع اسرائیل آمده است: کشتار دیریاسین یا فجایع مرگباری از این دست که با شدت و حدت در سرزمینهای اشغالی ادامه دارد، جمعیت زیادی از فلسطینیها را متقاعد کرد که ماندن یعنی جانباختن! همین تصور و باور بعد از کشتار بیرحمانه فلسطینیها در روستای دیریاسین منجر به موج بزرگ مهاجرت از فلسطین شد. قصه امروز غزه نیز ادامه همین فجایع است. اسرائیل بهدنبال زمینزدن ملتی است که گرسنه، برهنه و تشنه مقابل دشمن سر تا پا مسلح ایستاده و حاضر به ترک میدان نیست.علیانی با آوردن روایتهای تمرد جوانان اسرائیلی از شرکت در دوره سربازی و اعتراضهای مدنی در دل جامعه چهلتکه اسرائیل به این موضوع میپردازد که این اعتراضات درواقع نشانههای پایان ایدئولوژی انگیزشی صهیونیسم و تبدیل یک سازمان ترور به یک تشکیلات اقتصادیاجتماعی است.عنوان روزآمد و جذاب کتاب توانسته بار معنایی و مفهومی آن را بهخوبی در ذهن مخاطب تداعی کند و نامی ماندگار و اثرگذار باشد.